هر روز و هر دقیقه که می گذرد، یک زن دیگر در سراسر جهان نوعی تجاوز جنسی، آزار و اذیت، ضرب و جرح یا قربانی شدن را تجربه می کند. من مطمئن هستم که این اطلاعات چیز جدیدی نیست و در این مرحله، دانش نسبتاً رایج است. این حقیقت غم انگیز و غیر قابل انکار است. هم هست حقیقت من
از من خواسته شد که این وبلاگ را در مورد جیو جیتسو برزیلی و اینکه چرا زنان باید تمرین کنند بنویسم. دلایل، مقالات و مطالعات بیشماری وجود دارد که نشان میدهد چرا این کار تا این حد سودمند است. من از درون در مورد اینکه آیا تجربیات و داستانم را با شما به اشتراک بگذارم یا نه، دچار تعارض بودم، یک غریبه تصادفی که این وبلاگ را می خواند… اما شما دلیل اصلی من هستید. این تعداد خیره کننده حملات واقعی است و در حال افزایش است. خواهرتان، مادرتان، پسر عمویتان، دخترتان یا حتی نوهتان میتوانند با همان احساسات و تجربیاتی دست و پنجه نرم کنند که من تجربه کردهام. دقیقاً به همین دلیل است که من این داستان را تعریف می کنم.
من در طول سال های دبیرستانم سه روایت جداگانه از تجاوز جنسی داشته ام. نه آزار، بلکه تجاوز. بدترین آنها تهدید به مرگ در صورتی بود که خواسته های او را رعایت نکنم. همانطور که می توانید تصور کنید، بیش از یک دهه طول کشید تا در نهایت به اندازه کافی اعتماد به نفس داشته باشم تا آسیب را بپذیرم. من ساکت شدم. تا این که حدود 5 سال پیش بود، متوجه شدم که چگونه وقایع آسیب زا در زندگی روزمره و روابط گذشته من با تقریباً هر انسانی که از آن زمان تا کنون ملاقات کرده ام و به ویژه مردان، آنها را آزار داده و مانع شده است. پرسیدم چه اشتباهی کردم؟ چگونه در آن موقعیت به آنجا رسیدم؟ آیا من شبیه یک قربانی به نظر می رسیدم؟ یک زن ضعیف؟ بود اشتباه من?
هر بار سر درمان می نشستم شنبه تلاش برای به خاطر سپردن تمام جزئیات حساب ها. صفحات کتابهای کمک به خود را ورق زدم و بینشهایی را جمعآوری کردم، اما هیچ چیز قادر به «رفع» خرابی نبود. بنابراین من بهترین کار بعدی را انجام دادم – خودم را در یک محیط ورزشی رزمی ثبت نام کردم که در آن اتاق پر از مردان ترسناک و از نظر ذهنی سخت است. آن مردها قرار نبودند فقط با همدیگر بنشینند و در مورد برنامههای آخر هفتهشان صحبت کنند – حالا قرار بود در نزدیکی من باشند، دستهایشان روی من باشد، و در ناراحتکنندهترین و بدترین موقعیتهایی که میتوانید درک کنید.
ناگهان، این بدترین ایده ای بود که تا به حال داشتم.
جسارتی که برای اولین کلاسم داشتم از آن درها عبور کردم. اگر حتی با 10 دقیقه وقت اضافی سر کلاس حاضر می شدم، اضطراب قریب الوقوع من را مستقیماً از در بیرون می آورد و به ماشینم می رفت. من خودم تمام راه برگشت به خانه را که 45 دقیقه راه بود، رانندگی می کردم.
کمی سریع جلو بروید و الان سه سال از شروع تمرینم می گذرد. اغلب از من می پرسند: «چرا تمرین را شروع کردی» یا «چه چیزی باعث شد تصمیم به انجام آن بگیری؟». به ندرت دیده میشود که زنان روی تشک قدم میگذارند، اما این مفهوم هنوز نسبتاً جدید است. من هر مکالمهای را با بیان اینکه چقدر وزن کم کردهام و اینکه واقعاً میخواهم چیز جدیدی یاد بگیرم شروع میکنم. جیو جیتسو این کارها را برای من انجام داده است. من مراقب آنچه میخورم هستم، و تلاش آگاهانهای انجام میدهم تا سالمترین باشم. اگرچه بسیاری از ورزش ها و فعالیت ها می توانند این کار را برای شما انجام دهند. چیزهای بسیار کمی در زندگی می تواند به شما کمک کند مانند جیو جیتسو از لایه های ناراحتی، ناهنجاری و ترس محض عبور کنید.
من تمرین را به دلیل جنبه دفاع شخصی که برای من فراهم می کند شروع کردم. در آن لحظات، سالها پیش، هیچ مهارت یا دانشی در مورد چگونگی دفاع از خودم نداشتم. من عکس قدیمی “کشاله ران” را به یاد میآورم، اما وقتی روی صندلی مسافر یک ماشین نشسته بودم، در جادهای تاریک در میان جنگل… آن شلیک بدنام به کشاله ران هیچ سودی برای من نداشت. به مهارت عملی و کاربردی نیاز داشتم. با این حال، در کنار مهارت، نیاز به کسب توانایی و اعتماد به بدن و توانایی های ذهنی خودم داشتم. من میخواستم احساس امنیت کنم که بتوانم آن تاکتیکها را در هر موقعیتی اجرا کنم. مهم نیست که دراز کشیده بودم، روی یک پا ایستاده بودم، به دیوار چسبانده بودم – به دفاع شخصی قابل اعتماد نیاز داشتم. جیو جیتسو به من کمک کرد تا به همه آن چیزها دست یابم – و فقط سه سال از آن زمان می گذرد! اکنون می توانم به جای یخ زدن و فراموش کردن همه چیز، در حالت های شدید اجبار پاسخ دهم. من شروع به درک احساس اعتماد واقعی کردم. بیایید با آن روبرو شویم….. برای اکثر ما زنان، جامعه خواسته است که ما به یک سمت خاص نگاه کنیم. متناسب با یک قالب خاص برای یک بار در زندگی ام، به بدنم نگاه می کنم تا تکنیک هایی را که اکنون می تواند انجام دهد و آنچه که به من اجازه می دهد انجام دهم را بررسی می کنم. آن رانهای حجیم و شانههای پهنتر اکنون یک هدف اساسی دارند. من برای قدرت خودم قدردانی و احترام عمیق تری دارم. این همان چیزی بود که من از آن متنفر بودم، زیرا آن چیزی بود که سال ها پیش مرا در معرض خطر قرار داد. جیو جیتسو به من این امکان را می دهد که احساس تجسم کنم، احساس کامل کنم.
جی چندین سال پیش وبلاگی نوشت که همیشه به یاد من می ماند و فکر می کنم در اینجا نیز ارزش ذکر آن را دارد. حداقل چهار سال پیش وقتی پشت میز کامپیوترم نشسته بودم، این وبلاگ را خواندم… و در پایان او این سوال را از خوانندگان پرسید. در آن لحظه نمی دانستم، اما این سوال بود که شعله را شعله ور کرد. این من را متقاعد کرد که راه رفتن به ورزشگاه کاری است که باید انجام میدادم – بنابراین میخواهم آن را از شما بپرسم (مخصوصاً خانمهایی که این را میخوانند). اگر با هر یک از شرایط مشابه برخورد کرده اید یا از آن عبور کرده اید، برای از بین بردن آن چه می کنید؟ برای برگرداندن آن لحظه؟ برای اینکه این احساسات از بین بروند؟
برای خودم، اکنون همه پاسخ ها را دارم. نیاز داشتم با آنها روبرو شوم. همه ترس ها، ناامنی ها و سوالات…شاید شما هم همینطور.
بیایید آکادمی را بررسی کنید و تمرین کنید. شما توسط یک گروه الهام بخش از زنان که برای کمک به شما در شروع کار حضور دارند، استقبال خواهید کرد!
-اشلی اسکولاک