مسافر برجسته: Monika Leżańska – BJJ Globetrotters


Monika Leżańska - BJJ Globetrotters

سن: 33

کمربند: آبی

حرفه: مهندس پشتیبانی ابری برای راه حل مدیریت داده در یک شرکت بزرگ فناوری اطلاعات. روزی روزگاری معلم انگلیسی بودم (بله، بچه کوسه را با یک دسته از بچه های 7 ساله می خواندم). همچنین در دوران دانشجویی، یک کنسرت یک شب به عنوان پیشخدمت در یک باشگاه استریپ داشت.

چند سال در BJJ: اولین تماس در سال 2018، آموزش منظم از سپتامبر 2021.

سایر هنرهای رزمی: در دوران رونق کاراته دهه 90 در لهستان به کلاس‌های کاراته پیوستم، اما والدینم بعد از چند کلاس از ترس اینکه پسرها را در مدرسه کتک بزنم، از من خارج شدند (هنوز هم این کار را می‌کردم). پدرم اصول بوکس را به من یاد داد (او یک مربی بوکس است) که من مشتاقانه روی پسرها آزمایش کردم. در دبیرستان به مدت یک سال کاپوئرا را شروع کردم. من اولین کوردا (سفید-زرد) را به دست آوردم، اما هرگز نام Capoeira خود را یاد نگرفتم (مربی نامی را پس از batizado، اولین فارغ التحصیلی به شما می دهد).

کجا زندگی می کنید: در حال حاضر Puerto de Sagunto، والنسیا، اسپانیا، جایی است که من آن را خانه می نامم. اما به طور کلی اسپانیا.

شما اهل کجا هستید: یک گودال کاملاً وحشتناک در مرکز لهستان، Grojec. این رسالت زندگی من بود که از آن مکان دور شوم. اگر پدر و مادرم نبودند که هنوز آنجا زندگی می کنند، احتمالاً هرگز برنمی گشتم. به غیر از این، لهستان مکان بسیار جالبی است و بسیاری از مردم واقعاً به قدرت افسانه ای لهستان اعتقاد دارند.

اطلاعات سرگرم کننده یا کنجکاوی دیگری که می خواهید به اشتراک بگذارید: با وجود اینکه من کودکی بسیار مستقل و توانا بودم، اما مادرم تا 9 سالگی به من با قاشق غذا می داد. به هر حال اشتهایم کم بود. تنها چیزی که می‌توانست کارم را انجام دهد و مرا مجبور می‌کرد خودم غذا بخورم، تهدید به گفتن «نامزد» مدرسه‌ام بود.

در کودکی دیوانه‌وار عاشق ریکی مارتین بودم (خدا را شکر در آن زمان همجنس‌گرا بودن او امری رایج نبود). من چند سال پیش با رفتن به کنسرت او در بارسلون رویای کودکی ام را برآورده کردم و او مثل همیشه شجاع بود.

من با استفاده از حوله و روسری برای والدینم شوهای مد برگزار می کردم. حتی یک بار مادربزرگ و مادربزرگم را که خیاط بودند، استخدام کردم تا بر اساس طرح های من لباس بدوزند. وسایلی برای من، مامانم و حتی نوعی بند برای پدرم وجود داشت.

من به تنهایی از لهستان به اسپانیا و برگشتم رانندگی کردم که به من آسیب جدی وارد کرد.

مونیکا لژانسکا – BJJ Globetrotters

به ما بگویید چه چیزی شما را برای سفر و آموزش ترغیب کرد؟
من همیشه برای سفر الهام گرفته ام، بنابراین سفر و تمرین یک گام طبیعی بود، به خصوص که قبل از جیو جیتسو مدتی کراس فیت انجام می دادم، جایی که بازدید از سایر باشگاه ها نیز امری رایج است. من هیچ انگیزه ای برای ورزش کردن به تنهایی ندارم و در سفر اصلاً نظم و انضباط ندارم، بنابراین احساس خوبی دارم که برای سلامت جسمی و روحی خود کمی تمرینات جیو جیتسو را اینجا و آنجا انجام دهم.

باشگاه‌ها بدون در نظر گرفتن کشور، احساس می‌کنند خانه هستند. وقتی وارد یک باشگاه ورزشی می شوم، به منطقه راحتی خود برگشته ام و می دانم چه کار کنم و چگونه رفتار کنم. همه چیز آشنا است و مردم غریبه نیستند – آنها شرکای آموزشی من هستند. این امر تازگی دائمی سفر را متعادل می کند.

در مورد سفر اخیر و سفر آینده خود به ما بگویید – کجا بوده اید و کجا می روید؟
من در 10 سال گذشته در سفر بودم (رها کردن این جانور با رها کردن سابقم، انجام اولین سفر انفرادی خودم با اتوتوپ از ورشو به گدانسک در لهستان، و رفتن به مبادله اراسموس به لیسبون شروع شد)، و حتی بیشتر از این که من از راه دور کار می کنم و می توانم هزینه سفر بیشتری را داشته باشم. در حالی که دارم این را می نویسم، در هواپیمایی نشسته ام که از لهستان پس از ذن کمپ به والنسیا برمی گردم. این کمپ فرصتی برای من بود تا لهستان را دوباره کشف کنم و برای اولین بار از چشم یک گردشگر به آن نگاه کنم – و در بهار بسیار زیباست. من در منطقه دریاچه (مازوری) در شمال کشور به قایقرانی رفتم و در کل احساس کردم دوباره با ریشه هایم ارتباط برقرار کردم. قبل از Pärnu (کمپ ساحلی) در ماه جولای، من قصد دارم برای اولین بار از فنلاند دیدن کنم (زنده باد مات سورفینگ). در ضمن من چند سفر کوتاه با ون کمپرم انجام خواهم داد. اسپانیا بهشتی روی زمین برای کاروان سواری و پیاده روی است، و منطقه من – Comunidad Valenciana – به ویژه در کالاها (سواحل کوچک سرپناه) و پوزاها (استخرهای طبیعی) فراوان است.

مونیکا لژانسکا – BJJ Globetrotters

از چه چیزهایی در سفر لذت می برید؟
از آنجایی که من زود خسته می شوم و بی قرار می شوم، از تازگی، هیجان یک مکان ناآشنا، احساس اینکه هر چیزی ممکن است اتفاق بیفتد، لذت می برم. حس تازه‌ای از هیبت نسبت به چیزهای معمولی – فقط قدم زدن در خیابان در مکانی جدید، تماشای مردم در حال نوشیدن قهوه و غیره. تغییر روال، ذهن من را از نگرانی‌های روزانه پاک می‌کند. همچنین، من تجربه سفر از یک مکان به مکان دیگر را تقریباً مراقبه می دانم. من هرگز در فرودگاه، هواپیما یا ماشین خسته نمی شوم. من در مکان همیشگی خود (با افکار همیشگی ام) نیستم، هنوز به مقصد نرسیده ام – این یک نوع فضا-زمان است که در آن هیچ کاری برای انجام دادن وجود ندارد و من با افکار تصادفی تنها هستم…

من یک مدافع بزرگ برای couchsurfing هستم که هم به عنوان میزبان و هم به عنوان موج سوار از آن استفاده می کنم. بیش از 50 نفر باید روی مبل من در لیسبون موج سواری کرده باشند. رگه های 2 هفته ای وجود داشت که من فقط ملحفه ها را بارها و بارها می شستم، زیرا هر 2-3 روز یک بازدیدکننده جدید داشتم.
به‌خاطر کوچ‌سرفینگ، با افرادی آشنا شدم که احتمالاً هرگز در زندگی عادی آنها را ملاقات نمی‌کردم و مجبور شدم به زندگی روزمره‌شان نگاه کنم، داستان‌هایشان را بشنوم، دستور العمل‌هایشان را یاد بگیرم و عادات و زبان‌هایمان را با هم مقایسه کنم. جاهایی را دیدم که در غیر این صورت هرگز نمی دیدم. از کافه ها و رستوران ها و مکان های طبیعی که از دید گردشگران پنهان شده بود بازدید کردم. در تایلند، من مجبور شدم با دو دختر تایلندی یک سفر جاده ای انجام دهم. ما در یک پارک طبیعی با تعدادی دیگر از مردم محلی چادر زدیم، جایی که من تنها خارجی بودم.

با برخی از کاپ‌سرفرها دوستی برقرار کردم که سال‌ها ادامه داشت، برخی از آنها تا امروز. من حتی اولین شغل تدریسم را از طریق کوچ سرفینگ به دست آوردم.

آیا می توانید چند نمونه از تجربیاتی که داشته اید که ارزش سفر و آموزش را دارد به ما بگویید؟
اردوگاه های گلوبتروترز! به اردوها مدیون افراد شگفت انگیزی هستم که با آنها دوست شدم. مانند جاکوب سیبرسکی (معروف به آخرین مرد ایستاده) – ما به دیدار یکدیگر می رویم و ماجراهای زیادی با هم داریم (با این حال تعداد کمی را به یاد داریم)! در سمیناری در تایلند توانستم بت خود کریگ جونز را ببینم <3.

من از حس تعلق به جامعه جیو جیتسو لذت می برم. مردم از پذیرایی از بازدیدکنندگان در سالن های ورزشی خود واقعاً خوشحال هستند. من همیشه احساس خوش آمد گویی کرده ام. این یک روش عالی برای اندازه‌گیری سطح من است، نه فقط با افراد باشگاهم، بلکه با جمعیت وسیع‌تری از ورزشکاران با سبک‌های مختلف. من چیزها و ترفندهای مفید زیادی را از دیگر تمرین‌کنندگان و مربیان یاد گرفتم. بازدید از سالن های دیگر نیز قبل از مسابقات با رفع ترس از مواجهه با غریبه ها به من کمک کرد. با اعتماد به نفس بیشتر و یک لایه اضطراب کمتر به تشک می روم.

تا به حال شگفت‌انگیزترین تجربه برای شما در سفر چه بوده است؟
من آنقدر ماجراجویی داشتم، بزرگ، کوچک، عجیب، عجیب و دلچسب، که انتخاب تعدادی از آنها سخت است.

من به ازدواج در مراکش نزدیک شدم تا بتوانیم با یک دوست مرد مراکشی در یک اتاق بمانیم. طبق قانون مراکش، زن و مرد نمی توانند در یک اتاق مشترک باشند مگر اینکه ازدواج کنند (این فقط برای شهروندان مراکشی اعمال می شود). حتی برای شستن پاهایم به دستشویی رفتم: روند فکرم این بود که نباید با پاهای کثیف ازدواج کرد 🤣🤣

تقریباً به دلیل پوشیدن شورت در رم دستگیر شدم. خوب، نه من، بلکه سابقم، و احتمالاً دستگیر شدن غیرممکن بود. سابق من عادت داشت که پاهای شورتش را بالا بکشد (عادتی که بسیاری از افراد کراس فیت مشترک دارند، لطفاً کسی توضیح دهد). در آن روز گرم آگوست، او یک تاپ بلند پوشیده بود، که در کنار هم باید به نظر برسد که اصلاً شورت نپوشیده است. واضح است که این باید نقض برخی از قوانین خیابانی روم بوده باشد (هیچ مردی نباید پاهای خود را در انظار عمومی برهنه کند یا چیزی مشابه)، زیرا پلیس به ما نزدیک شد و ابتدا پایین تنه او را بازرسی کرد و به او دستور داد که پاهای شورتش را پایین بیاورد. به طوری که ران های او را بپوشانند. با این حال، مردان پولیزیا کاملاً خوب بودند، با شورت کوچک من به سختی باسنم را می پوشاند. Viva l'Italia!

در یکی از دهکده‌های کوچک اسپانیایی، با یکی از مردم محلی گپ زدیم، و وقتی فهمید که من لهستانی هستم، شروع به خواندن ویتولد گومبرویچ (نویسنده مدرنیست لهستانی) از حفظ کرد و توضیح داد که این زبان را خودش یاد گرفته است، زیرا واقعاً از زبانش لذت می‌برد. نوشتن ذهن منفجر شد.

در میان افرادی که در کوچ‌سرفینگ میزبانی کردم، یک روانشناس متخصص رویاها وجود داشت. من معمولاً فردی بسیار منطقی و سر به زیر هستم، اما تصدیق می‌کنم که چیزهایی فراتر از درک ما وجود دارد. ما در مورد پدیده های مرتبط با خواب، مانند رویای شفاف، زیاد صحبت کردیم. در طول ملاقات او، من آن را برای اولین بار، بدون تلاش و ورزش تجربه کردم. تجربه هیجان انگیزی بود. ما همچنین یک جلسه رویا درمانی بسیار جالب داشتیم که خواب ناخوشایندی را که قبلا می دیدم از بین رفت.

مونیکا لژانسکا – BJJ Globetrotters

آیا شما یک مسافر مقرون به صرفه هستید – و اگر چنین است چگونه برای یک سفر ارزان برنامه ریزی می کنید؟
اگر جایزه ای برای سفرهای مقرون به صرفه وجود داشت، بدون شک مردم لهستان آن را دریافت می کردند. میل به سفر و اکتشاف آنقدر عمیق است که واقعاً قابل توجه است که چقدر می توانیم بودجه کوچک PLN خود را افزایش دهیم. من در دوران دانشجویی از طریق کاناپه‌سرفینگ، اقامت در بزرگترین خوابگاه‌ها در ارزان‌ترین هاستل‌ها (بعضی جاهایی که ترجیح می‌دهم فراموش کنم)، خوابیدن در ماشینم، گاهی اوقات کمپینگ وحشیانه (در بیشتر اروپا غیرقانونی) سفر کردم. جایی که دوستان داشتم بدون تاکسی، فقط حمل‌ونقل عمومی، دریافت غذا و نوشیدنی از سوپرمارکت‌ها به جای صرف غذا در بیرون، انجام کارهای رایگان، برنامه‌ریزی از قبل و انجام تحقیقات برای جلوگیری از تله‌های توریستی، انتخاب گزینه‌هایی برای مردم محلی به جای گردشگران (مثلاً هتلی که توسط هتل ارائه می‌شود. تاکسی در مراکش 4 برابر گرانتر از تاکسی در خیابان است). سفر با چمدان دستی و هوشمندی در مورد بسته بندی.

با وجود اینکه در حال حاضر نیازی به نظم و انضباط ندارم و در سفر به دنبال راحتی بیشتر هستم، اما عادت های بالا همچنان پیش فرض من هستند و می توانم برای درمان خودم یا زمانی که خسته هستم و غیره آنها را ترک کنم. محل اقامت یک امر فرعی است. به نظر من، من برای گذراندن وقت در یک اتاق سفر نمی کنم. بنابراین تا زمانی که یک تخت و دوش داشته باشم (برای هیچ سوسکی هزینه اضافی می پردازم)، خوب هستم. من قطعاً در حال حاضر بیشتر برای تجربیات، مانند سفرها، کلاس ها، فعالیت های ورزشی، جاذبه های فرهنگی یا تاریخی هزینه می کنم، اما در کل ذهنیت دانشجویی به من این امکان را می دهد که زیاد سفر کنم و در یک پلک خودم را خراب نکنم.

اگر بخواهید توصیه های سفر را به هموطنان گلوبتروترز خود منتقل کنید، آن چه خواهد بود؟
فکر می‌کنم گلوبترترترها در هنر سفر به خوبی آشنا هستند، بنابراین مطمئن نیستم چه چیز دیگری می‌توانم به اشتراک بگذارم. من می توانم به شدت کوچ سرفینگ (یا مات سورفینگ) را توصیه کنم. مردم اغلب از ماندن در محل غریبه خجالتی یا نگران هستند، اما در تجربه من، مزایا بر معایب آن بیشتر است. برای هاستل ها هم همینطور من همچنین عاشق سفر به تنهایی هستم – من به ندرت با افراد دیگر سفر می کنم، و به همان اندازه که سفر با همراهی سرگرم کننده است، آن سفرهای انفرادی را غنی تر می دانم و معمولاً کارهای بیشتری انجام می دهم و انگیزه دارم که فعال تر و برون گراتر باشم. همچنین، یک ون بگیرید: DI کاملاً عاشق سفرهای #vanlife من، آزادی خوابیدن در هر کجا که می خواهم و فقط پرسه زدن در اطراف هستم.

از Monika Leżańska – BJJ Globetrotters برای انجام این مصاحبه سپاسگزاریم



دیدگاهتان را بنویسید